آموزش زبان انگلیسی 4
دنیای شعر و هنر پارسی
تا شقایق هست زندگی باید کرد...

مکالمات روزمره آمریکایی

بخش چهارم



 

نوشته امروز را به مکالماتی اختصاص می دهم که تا حدی به درد کسانی می خورد که در دانشگاه ترم Lecture را می گذرانند که فراتر از مکالمات روزمره به دانستن معادل یکسری جملات غیر محاوره ای نیز احتیاج دارند.

این عبارات از فرهنگهائی نظیر Longman و منابع معتبر و یا سوال از چند نفر آمریکائی که دوست اینجانب هستند نقل شده است به معادلها اطمینان کامل داشته باشید.

قابل توجه است که از آنجا که همه را تایپ می کنم ممکن است غلطهائی تایپی وجود داشته باشد که به بزرگی خودتان ببخشید.

 

 

1- مغولها نیشابور را به آب بستند.

1- The Mongols flooded Neishboor.


 

2- سویس یکی از آبادترین کشورهای جهان است.

2- Switzerland is one of the world�s most prosperous countries.


 

3- هیچ کشوری بدون برنامه صحیح آباد نمی شود.

3- No country will become prosperous without a corrent plan.


 

4- ما خرمشهر را دوباره آباد خواهیم کرد.

4- We will make Khramshahr habitable again.


 

5- آبادی شهر به خاطر کارخانه های متعدد آن است.

5- The city�s prosperity is due to it�s many factories.


 

6- سرزمین آبا و اجدادی اعراب جزیره العرب بود.

6- The ancestral home of the Arab was the Arabian Peninsula.

لغات:

Peninsula: a piece of land almost completely surrounded by water but joined to a large area of land

   شبه جزیره پیشرفتگی خاک در آب


 

 

7- آبراه پاناما چندین آب بند دارد.

7- The Panama Canal has several locks.


 

8- میزان آبدهی سد کرج حدود پنج متر مکعب در ثانیه است.

8- The water yield of Karaj Dam is about five cuble meters per second.


 

9- معلمی یک شغل آبرومندی است.

9- Teaching is a respectable profession.      


 

10- این دستگاه سیب را آب می گیرد و تصفیه میکند.

10- This machine presses out the apple�s juice and strains it


 

 

 

11- پس از بارندگی شدید آب دهکده را فرا گرفت.

11- After the heavy rain, water flooded the village.


 

12- او داستان ازدواج خود را با آب و تاب شرح داد.

12- He recounted the story of his marrtiage in detail.

لغات:

Recount: formal to tell someone a story or describe a series of events

 برشمردن یکایک گفتن


 

13- می خواهم این مجله را مشترک شوم.

13- I want to subscribe to this magazine.


 

14- این گلها در آب و هوای سرد عمل نمی آیند.

14- These flowers do not grow in cold climates.


 

15- این باغ هفته ای یکبار آبیاری می شود.

15- This garden is irrigated once a week.


 

16- یک بنای آپارتمانی بیست طبقه.

16- A twenty-story apartment building.


 

17- فقط مقدار کمی زمین برای ساختمان سازی وجود دارد.

17- There is a limited supply of land for building.


 

18- واحد توپخانه ضد هوائی

18- The anty aircraft battery.

لغات:

Battery: several large guns used together

 واحد توپخانه


 

19- آن معتاد همه میراث پدرش را نابود کرد. (دود کرد)

19- The addict wasted all of his  father�s inheritance.


 

20- بنزین از قابلیت اشتعال بالائی برخوردار است.

20- Gasoline is highly flammable.

توضیح:

کلمه petrol انگلیسی می باشد نه آمریکائی


 

21- او ناگهان خشمگین شد و شروع کرد به ناسزا گفتن.

21- Suddenly he become furious and started cursing.


 

22- شوهر او مرد آتشی مزاجی است.

22- Her husband is a hot-tempered man.


 

23- او آینده درخشانی دارد.

23- She has a bright future.


 

24- بیشتر ساختمانهای دوران صفویه آجری هستند.

24- Most of the Safavid-era buildings are of bricks.


 

25- بالاخره تعطیلات نوروز هم به پایان رسید.

25- Finally Norouz vacation ended too.


 

26- تو باید آداب اخلاقی را به جا بیاوری.

26- You should observe the rules of morality.


 

27- برای یک لحظه حسابی از درخواستش جا خوردم.

27- For a moment, I was completely taken aback by her request.


 

28- مجبور شدیم ماشین رو ول کنیم و بقیه راه را پیاده برویم.

28- We had to abandon the car and walk the rest of the way.


 

29- او یک پسری خشن با اخلاقی تند است.

29-Hhe is a tough boy with rather an abrasive manner.


 

30- پدر بزرگ این اواخر همچنان کم حواستر میشود.

30- Grandad's been getting rather absent-minded lately.


 

31- ما دلائل قاطعی داریم مبنی بر اینکه اون پولها را برداشته است.

31- We have absolute proofs that he took the money.


 

32- گیاهان مواد مغذی را از خاک جذب میکنند.

32- Plants absorb nutrients from the soil.


 

33- آدمی که درستکار (امین) نیست بدرد نمی خورد.

33- A person who is not honest is not good.


 

34- آدم نمی داند چه کار بکند.

34- One doesn�t know what to do.


 

35- آنها آن پلنگ آدمخوار را کشتند.

35- Thet killed that man-eating tiger.


 

36- آدم ربائی جرم بزرگی محسوب می شود.

36- Kidnapping is a serious/grate crime.


 

37- مصائب زندگی کم کم او را آدم کرده است.

37- The hardship of life have gradually made a man out of him.


 

38- آدمکشی بدترین نوع جنایت است.

38- Murder is the worst kind of crime.


 

39- آذربایجان گهواره تمدن ایران است.

39- Azarbaijan is the cradle of the Iranian civilization.


 

40- او گهواره را تکان داد تا بچه را ساکت کند.

40- She rocked the cradle to quieten the child.


 

41- ما برای چهار ماه آذوقه داریم.

41- We have food supplies for four months.


 

42- به خاطر ورود او خیابانها را آذین بستند.

42- Because of his arrival they decorated the street.


 

43- دو نفر عروس را آرایش کردند و به تالار بردند.

43- Two women put makeup on the bride and took her to the hall.


 

44- او یک جوان آراسته و مودب است.

44- He is a well-dressed and a polite youth.


 

45- من همیشه از سخنان آرامش بخش مادرم بهره برده ام.

45- I always take advantage of my mother�s smoothig words.


 

46- آرام بنشین تا گوش تو را معاینه کنم.

46- Sit still so that I can exmine your ear.


 

47- صدای یک انفجار آرامش محله را بهم زد.

47- The sound of an explosion disturbed the quiet of the neighborhood.


 

48- مردم باید در صلح و آرامش زندگی کنند.

48- People need to live in peace and tranquility.


 

49- از موقعی که زنش مرده یک دقیقه هم آرامش نداشته است.

49- He hasn�t had a moment of peace since his wife died.


 

50- علی رغم متلکهای آنها او آرامش خود را حفظ کرد.

50- Despite their taunts, she kept her composure.


 

51- کارگران اعتصابی ادعا می کردند که آرامش طلب هستند.

51- The striking workers were claiming that they were non-violent.


 

52- به آرامی دست به شانه ام زد.

52- He touched my shoulder gently.


 

53- ناپلئون قشون خود را به شکل نعل اسب آرایش داد.

53- Napeleon arrayed his army in a horseshoe design.


 

54- در بهشت همه آرزوهای تو برآورده خواهد شد.

54- In paradise all your wishes will be fulfilled.


 

55- او هنوز آروزی رفتن به پاریس را دارد.

55- She is still longing to go to Paris.


 

56- یکی از آرمانهای ما آزادی مطبوعات است.

56- One of our goals is freedom of the press.


 

57- بچه بطری شیر خود را تمام کرد و شروع کرد به آروغ زدن.

57- The baby finished her milk bottle and started burping.


 

58- عامل اکثر بدبختی های انسان حرص و آز است.

58- Greed is the cause of most of the mandkind�s misfortunes.


 

59- اقتصاد بازار آزاد کشور را رونق داد.

59- Free-market economy made the country flourish.


 

60- همه انسانها آزاد و برابر خلق شده اند.

60- All humans are created free and equal.


 

61- سربازان ما او را از اسارت در آوردند.

61- Our soldiers freed him from captivity.


 

62- او معتقد است که آزادی حتی از عدالت هم بهتر است.

62- He believes that liberty is even more important than justice.


 

63- ما خواستار آزادی زندانیان سیاسی هستیم.

63- We demand the release of political prisoners.


 

64- آزادیخواهان الجزایری هفت سال با فرانسویان جنگیدند.

64- Algerian freedom fighters fought against the French for seven years.


 

65- صدای بلندگوهای آن کلیسا بسیار آزاد دهنده بود.

65- The noise of that church�s loudspeaker was very annoying.


 

66- او نسبت به تو خیلی عصبانی بود ولی ما سعی کردیم که آزردگی او را برطرف کنیم.

66- He was very angry at you, but we tried to placate him.

لغات:

Placate: formal to make someone stop feeling angry

.  آرام کردن تسکین دادن


 

67- آزردگی پوستی بر اثر آفتاب خوردن زیاد.

67- Irritation as a result of overexposure to the sun.


 

68- شوخی های رکیک جواد به قدری آن خانمها را رنجاند که جلسه را ترک کردند.

68- Javad�s dirty jokes offended those ladies so much that they left the meeting.


 

69- انتقادات من او را آزرده کرد.

69- My criticism hurt his feelings.


 

70- از اینکه دوباره از او پول بخواهم خجالت می کشم.

70- I am embarrassed to ask him for money again.


 

71-  باید این حقیقت را قبول کنی که اکثر مشکلاتت بخواطر حسادت است.

71- You need to accept the fact that most of your problems are caused by jealousy.


 

72- بنا به نظریه پلیس حمله کنندگان او را با وسیله نوک تیز مورد ضرب و جهم قرار دادند.

72- According to the police, his attackers beat him with a sharp instrument.


 

73- حقوی که به تو داده می شود به مقدار کاری است که انجام می دهی.

73- You will be paid according to the amount of work you do.


 

74- زمانی که دسته سربازان یاغی رسید روستا تقریبا خال از سکنه شده بود.

74- By the time the rebel troops arrived, the village had already been abandoned.


 

75- توی لیست اسم او قبل از اسم من بود (او رتبه بالاتری کسب کرده بود).

75- Her name comes above mine on the list.


 

76- در زمستان دمای هوا به ندرت از صفر درجه می گذرد.

76- Temperatures rarely rise above zero in winter.


 

77- وقتی پدر ناگهان وارد اتاق شد صحبت ما سریعا خاتمه یافت.(فورا حرفمان را تمام کردیم).

77- Our conversation came to an abrupt end when father burst into the room.


 

78- اصلا برایم قابل قبول نیست که شاید او از اعتمادی که بهش داشتم سوء استفاده کند.

78- I never expected that he would abuse the trust I placed in him.


 

79- سرعتم را زیاد کردم تا از اتوبوس سبقت بگیرم.

79- I accelerated to overtake the bus.


 

80- امسال ظاهرا تورم افزایش خواهد یافت.

80- Inflation is likely to accelerate this year.


 

81- من تمام مسئولیت شکست این طرح را به عهده خواهم گرفت.

81- I accept full responsibility for the failure of the plan.


 

82- آیا دوست دارید شما را تا اتاقتان همراهی کنم؟

82- Would you like me to accompany you to your room?


 

83- مدارکی که او به دادگاه ارائه کرد کاملا صحیح نبود.

83- The evidence she gave to the court was not exactly accurate.


 

84-  چندین روز آزگار (متوالی) دنبال خونه بودم.

84- I was looking for a house for several consecutive days.


 

85- میزان سواد انگلیسی کارمندان جدید را آزمودیم.

85- We tasted`the new employees on the extent of their knowledge of English.


 

86- آسانی پرسشهای امتحانی ما را خوشحال کرد.

86- The easiness of the exam questions pleased us.


 

87- دنیا در آستانه جنگ جدیدی قرار دارد.

87- The world is on the threshold of a new war.


 

88- آستر پالتوی من ابریشمی است.

 88-The lining of my coat is silken.


 

89- یک پیراهن آستین کوتاه.

89- A short-sleeved dress.


 

90- دماوند سپید سر به آسمان افراشته است.

90- The white Damavand rises high in the sky.



این صفحه را به اشتراک بگذارید

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:, توسط محمد |